ژان پل
مارتین اسنو استدلال کرد: “وحدت مهم است – واقعا مهم است” (7 ژوئیه 2024، CEN). مقاله و نظراتی که او در حمایت از آن می کند، ادعاهای عالی و آشکار کننده ای دارد.
استفاده اصلی مارتین از Phil 2.2 “در توافق کامل و اتفاق نظر” بسیار جذاب است. او از یک راهبرد بلاغی کلاسیک استفاده میکند و آنچه را که ما آشکارا رد میکنیم با چیزی که او میخواهد به چالش بکشد در کنار هم قرار میدهد: «این شعر به معنای هویت یا توافق نیست». ما طبیعتاً این ایده را رد میکنیم که همه باید «یکسان» باشیم، اما چرا این آیه نشان میدهد که ما نباید با آموزههای اساسی مسیحی موافق باشیم؟
در واقع، او بلافاصله متذکر میشود که چگونه آتاناسیوس و سیریل اسکندریه برای اثبات نکاتی از آموزه مسیحی بر این قطعه تکیه میکنند. اولین مورد از دو اصطلاح پولس، sumpsychos، فقط در اینجا در عهد جدید وجود دارد، اما ترکیبی از اصطلاح معروف روان است که گاهی اوقات به “روح” ترجمه می شود، اما در واقع به کل زندگی یک شخص اشاره دارد. اصطلاح پیچیدهای که پولس در اینجا به کار میبرد، به معنای هماهنگ بودن، وحدت عمیق زندگی است. این در تضاد کامل با تأثیر جهتی است که برخی از اسقفها بر کلیسا فشار میآورند و باعث ایجاد تفرقه و اضطراب عمیق میشوند.
هیچ فرقه ای در جهان وجود ندارد که تمایل به تغییر درک تاریخی ازدواج به تفرقه و افول منجر نشده باشد.
یک اسقف انگلیسی حتی به روحانیون انجیلی خود گفت که اگر جهت حرکت را دوست ندارند، “شما می توانید کلیسا را ترک کنید.” این تصویری از هارمونی نیست.
اگر «وحدت واقعاً مهم است»، ممکن است بپرسیم که چرا بسیاری از اسقفهای انگلیسی ما را به چنین مسیری تحریکآمیز و تفرقهانگیز سوق میدهند. اگر «وحدت واقعاً مهم است»، چرا جاستین ولبی راهی را گذرانده است که عشای انگلیکن را از هم جدا کرده است؟
بدیهی است که دومین اصطلاح پولس برای او مهم است، زیرا او آن را تکرار می کند: “هم فکر بودن”. [literally “thinking the same”] … و اجماع [literally, “thinking the one (thing)”]. فعل phroneo به طور گسترده به تفکر ما اشاره دارد. البته این شامل نگرش و احترام ما به یکدیگر است، اما نمی توان آن را از درک ما از ایمان جدا کرد.
اسم نسبی phronesis به توانایی تفکر و برنامه ریزی، توانایی درک، بینش و باهوش بودن اشاره دارد. پولس این اصطلاح را اغلب در رساله فیلیپیان، در فیلیپیان 3:15 به کار می برد و آن را با بلوغ ایمان مرتبط می کند. پولس به وضوح بیان کرد که در ایمان مسیحی مواردی وجود دارد که مورد مناقشه قرار می گیرند و ما می توانیم «موافق باشیم که با آن مخالفت کنیم». در رومیان 14، او سؤالاتی را در مورد رعایت قوانین رژیم غذایی و برگزاری جشن ها درج می کند. خوب است که دو دیدگاه در مورد آنها داشته باشیم تا زمانی که یک گروه دیدگاه خود را به دیگری تحمیل نکند. اما اخلاق جنسی و درک ازدواج به عنوان بین یک مرد و یک زن هرگز چنین مسائل “بی تفاوت” نیست.
دلیل آن این است که پولس معتقد است که این آموزه ریشه در درک ما از خدا به عنوان خالقی دارد که انسان را به شکل خود مرد و زن می سازد. این منعکس کننده تعالیم خود عیسی در متی 19 است که در مورد ازدواج از او پرسیده شد، و پولس و عیسی هر دو یک اجماع یهودی را بیان می کنند که همه یهودیان را از نگرش غیریهودی نسبت به جنسیت و تمایلات جنسی متمایز می کند. آفرینش انسان، اعم از زن و مرد، به صورت خدا، موضوع اصلی ایمان است، و از این رو ازدواج بین زن و مرد همواره از ویژگی های اخلاقی اولیه خلق خدا بوده است. بنابراین، برای پولس، روی گردانی از گناه و ورود به خلقت جدید ملکوت (دوم قرنتیان 5: 17) به معنای کنار گذاشتن صمیمیت جنسی همجنس گرایان است (اول قرنتیان 6: 9) – همراه با سایر الگوهای رفتار گناه آلود که ناسازگار هستند. با زندگی مقدس در پادشاهی. عیسی ما را صدا می کند.
پولس از آن حرف بزرگی نمیزند، اما فرض میکند که مسیحیان قرنتس آن را درک میکنند. این بخشی از “یک ذهن” آنهاست. یهودیان دیاسپورا بداخلاقی جنسی و به ویژه فعالیت های همجنس گرا را تفاوت اصلی خود و غیریهودیان قرار دادند و پولس فهرست یهودیان دیاسپورا را تکرار کرد. اما به نظر می رسد مارتین دیدگاه بسیار متفاوتی از نحوه برخورد ما با این سوال دارد.
او مقاله خود را در فیس بوک منتشر کرد و در پاسخ یکی از ناظران پرسید: «آیا میتوانید توضیح دهید که اگر کلیسای انگلیس به طور جمعی تصمیم نگیرد که همجنسگرایان الف) گناه است یا ب) گناه نیست، چگونه میتوان وحدت داشت؟ اگر این یک گناه است، چگونه یک رهبر مسیحی می تواند توهین به درخواست خدا برای او را بپذیرد؟ اگر گناه نیست، چگونه یک رهبر مسیحی می تواند تعصب ادامه دادن به تبعیض علیه کسانی را که خواهان ازدواج همجنس گرایان در کلیسا هستند بپذیرد؟»
مارتین پاسخ داد: «اگر نتوانیم تصمیم بگیریم چه؟ برخی یک چیز می گویند و برخی دیگر (به همان اندازه درست) چیز دیگری می گویند. اونوقت باید چیکار کنیم؟”
این به اصل موضوع می رسد. بیایید یک لحظه قوام، وضوح و انسجام متون کتاب مقدس را در این مورد رها کنیم. یکنواختی و سازگاری پذیرش این متون در کلیساهای هر سنت، فرهنگ و مکان را نیز کنار بگذاریم، به طوری که ازدواج زن و مرد مورد توافق کلیسای کاتولیک بوده است. اجازه دهید اجماع اکثریت انتقادی در مورد آنچه کتاب مقدس می گوید و اینکه چگونه به طور مداوم روابط جنسی همجنس را رد می کند را کنار بگذاریم (لیست نقل قول ها را اینجا ببینید). بیایید فقط بر دکترین، مراسم مذهبی و قوانین کلیسای انگلستان تمرکز کنیم.
کاملاً واضح و ثابت است که ازدواج بین یک مرد و یک زن است و صمیمیت جنسی خارج از ازدواج زن و مرد گناه است. همه روحانیون در مراسم انتصاب خود وعده های عمومی دادند که به دکترین کلیسای انگلستان اعتقاد دارند، از آن حمایت خواهند کرد و آن را تعلیم و توضیح خواهند داد. پس چگونه می توانیم “بی تصمیم” باشیم؟ چگونه برخی می توانند به یک چیز و برخی دیگر به چیز دیگر اعتقاد داشته باشند؟ فقط ممکن است در میان اسقف های ما و سایر روحانیون افرادی وجود داشته باشند که به سادگی آموزه کلیسای خود را درک نمی کنند یا با درک آن ، آن را اشتباه می دانند. این مشکل ماست. راه حل این موضوع چیست؟ راه حل مارتین «روح سخاوت و عمل گرایی» است. به عبارت دیگر، برای حفظ وحدت نهادی، باید عملگرایانه این ایده را کنار بگذاریم که اعتقادات مشترکی داریم، اینکه از روحانیون انتظار داریم به عهد خود وفادار باشند، و از اسقفهایمان انتظار داریم به آموزه کلیسا ایمان داشته باشند. آنها پیشرو هستند.
چه نوع موسسه ای خواهد بود؟ یک پوسته، یک پوسته توخالی از یک “کلیسا” که شکل ظاهری خود را حفظ کرده است اما قلب خود را از دست داده است. این به وضوح برعکس آنچه پولس به مسیحیان فیلیپی می گوید است. توصیه پولس به «توافق کامل و اتفاق آرا» مطمئناً به این معناست که ما باید آنچه را که در انتصاب میگوییم مقصود داشته باشیم و منظورمان را بگوییم. تا زمانی که کسانی که کلیسا را رهبری می کنند واقعاً به آموزه های کلیسای خود در مورد ازدواج و تمایلات جنسی اعتقاد نداشته باشند و به آن اعتقاد نداشته باشند، ما وحدتی را که مارتین به درستی می گوید بسیار مهم است، نخواهیم داشت.